وقتی به موزهی هنرهای معاصر که امسال میزبان نهمین جشنوارهی تجسمی فجر است، وارد میشویم، در ابتدا با فضایی مواجه میشویم که بیش از حد معمول، تاریک است و انتظار داریم که چراغهای خاموش بالای تابلوها روشن شود و گمان به نقص نورپردازی میرود. تابلوها را نمیتوان به راحتی دید؛ بعضیها در نور، بعضیها در تاریکی و بعضیها در سایه روشن هستند با چیدمانی فشرده از پایین تا بالای دیواری به رنگ اخرایی. کمی مکث میکنیم، آثار را میبینیم و میگردیم نوشتهی آغازین کنار آثار را پیدا کنیم که راهگشاست.
آثار به نمایش درآمده در این قسمت، یا بهتر بگوییم آثاری که بین نمایش، دیده شدن و عدم نمایش و پنهان ماندن در تردید هستند، همگی به موضوع مادر پرداخته اند و هر هنرمند تصویر ذهنی یا عینی خود را از مادرش ارائه کرده است. مادری در بستر بیماری، مادری در میان گلها، مادری با لباس عروس، مادری کنار همسرش، مادری در آشپزخانه و چندین و چند شمایل شاعرانه و اسطورهای و نوستالژیک دیگر از جمله روایتهای هنرمندان از مادرانشان است..
عنوان کار و موضوع مجموعه، شاید کمی تاریکی فضا و خاموشی چراغها را برایمان توجیهپذیر کند؛ گویی چهرهها در تاریکی فرو رفتهاند تا علیرغم تأکید بر تصویر منفعلانهی مادر که همیشه در خفاست، نقش پراهمیت و فعالانهی او را نیز یادآور شوند. مادرانی که هر یک سهم بسازی در پرورش فرزندانشان داشتهاند، فرزندانی که حالا به عنوان هنرمندان بنامی قد کشیدهاند و کمتر نامی از مادرانشان در جایی برده میشود.
این پروژه، نه درگیر پیچیدگیهای تکنیکی و مفهومی است، نه کانسپت یا استیتمنتی خاص دارد؛ بلکه یک جملهسازی جمعی است از هنرمندان بنام و پیشکسوت و جوان با میم مثل مادر که در عین آشکار شدن فروتنانه، هنوز در تاریکی پنهان است.