چگونه به خزانهی حافظهی فردی و جمعی يک قوم يا كشور بپردازیم؟ راه رسيدن به روح زمانه از نوستالژیهای يک ملت عبور میكند. کدام بخش گذشته را بايد از خلال گفتار، نوشتار و مظاهر آن بهیاد آورده و حفظ كرد؟
هرچند نیاز هست که به تمایز بنيادين میان حافظه و تاریخ، یا میان بهیاد آوردن و تاریخنگاری احترام گذاشت و با ظرافت به آن پرداخت، ولی در «كافه نوستال» میتوان چنین عنوان کرد که وظیفهی حقيقی يک تاریخدان فقط بهيادآوردن و حفظ منش زماننگارانهی تاريخ نيست.
تاریخدان، علیرغم رودررویی و مواجهه با عظمت و ماهیت رازآمیز حافظه و نیز محدودیتها و پیچیدگیهای ذاتی وظیفه تاریخی، متعهد به کنشِ بهیادآوردن و گردآوردن است، احظار کردن و آرشیو کردن همزمان. از این نظر، تاریخدان نه فقط از آرشیو استفاده میکند، آرشیو را تأمین نیز میکند. از این رو مفهوم آرشیو رابطهی نزدیکی با وظیفه تاریخی دارد. پیچیدگی و گریزندگی این مفهوم، تأمل قوی روششناختی را طلب میکند. در یک تراز پایه، آرشیو مکانی دانسته میشود که در آن اسناد با وسواسی بسیار ذخیره میگردند، و از این رو برسازندهی یک فضای حافظه است. اما آرشیو همچنین میتواند بهمثابه استعاره یا مفهومی گستردهتر استفاده شود که به بدنهی دانش تولیدشده درباره گذشته ربط مییابد. اینکه تاریخدان که از خلال آرشیو کردن در تولید دانش درباره گذشته مشارکت دارد، برای برخی اشخاص، متون، داستانها یا رخدادها مزیتی قائل شود و برخی دیگر را نادیده گرفته و واپسزنی میكند و اين موضوع درنهايت اجتنابناپذیر است. فرایندهای یادآوری، آرشیو کردن و تاریخنگاری از درون با یکدیگر در پیوند هستند و نمیتوان آنها را از پرسشهای راجعبه مسئولیت اخلاقی که در بنیان وظیفه تاریخی جای دارد جدا کرد. خاطرات ممکن است واپس رانده شوند. اسناد ممکن است گم شوند. آرشیوها ممکن است نابود شوند. رانهای هست برای نابود کردن رد گذشته آنچنان که چیزی باقی نماند، نه حتی خاکستری. این واقعیت، اشتیاقی برای حافظه و آرشیو کردن را برمیانگیزد، اما همچنین فرد را با واقعیت نیروهایی که هدفشان نابود کردن این فرایندها است رودررو میکند و تصورات سادهلوحانه و رومانتیکیشده از به یادآوری و آرشیو کردن را به چالش میکشد. از این رو داستان حافظه، تاریخنگاری و آرشیو کردن در عین حال داستان به یادآوردن گزینشی و فراموش کردن است.*
امتیاز به نوشته