تا قبل از پیدایش گالری در ایران، انستیتوهای خارجی، انجمنهای فرهنگی ایران و سایر کشورها و اماکنی که افراد گرد هم جمع میشدند، تنها محلهای ارائه و به نمایش گذاشتن آثار هنری بود. در آن زمان در مکانهایی مانند قهوهخانهها اموری نظیر اطلاعرسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمیهایی چون مدیحهسرایی، نقالی و شاهنامهخوانی نیز جریان داشت. با آشنایی بیشتر هنرمندان با الزامات تخصصی نمایش آثار هنری، که سفر به کشورهای غربی مهمترین دلیلش بود، این قشر از جامعه به کمبود این امکانات پی میبرد و اولین گالری در تهران و سپس گالریهای دیگر تأسیس میشود. اگر پیدایش گالری را بهعنوان پدیدهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و هنری بشناسیم، تقسیمبندی، گونهشناسی و تفکیک آنها بر اساس ویژگیهای عام و مشترکشان برای مطالعهی دقیقتر آنها لازم است. گونهشناسی بهعنوان وسیلهای جهت طبقهبندی پدیدههای اجتماعی و درنهایت کمک به درک و شناخت بهتر پدیدهها، از مسائلی است که همواره توجه محققان اجتماعی را بهسوی خود جلب کرده است. اما امروز دیگر گالری صرفاً مکانی برای نمایش آثار هنری نیست. بسته به اینکه گالری در چه گونه و دستهای باشد، ممکن است طیف مخاطب را تغییر دهد و مخاطبان جدیدی به حوزهی تجسمی دعوت کند. با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و هزینههای ادارهی یک گالری، به نظر طبیعی میرسد اگر یک گالری در کنار فعالیتهای تخصصی (نمایش آثار) دست به درآمدزاییهای جداگانهای زیر چتر گالری بزند. در موارد بررسیشده توازن قدرت گاه به سمت گالری و گاهی بهطرف دیگر چرخیده است.
آموزشگاه-گالری
سیاست امروز آموزشگاهها چیزی فراتر از آموزش است و با برگزاری دورههای متنوع آموزشی، انجام کارهای پژوهشی و نشستهای تخصصی شیوهی جدیدی در امر آموزش ارائه میکنند. با گذشت زمان آموزشگاههای هنری -البته نه همهی آنها- با شکل دادن فضایی در کنار محیط آموزشی، شروع به نمایش تولیدهای هنری خود کردهاند و گالریهای مختص به خود را دارند. سابقهی چنین فعالیتهایی به دوران قاجار برمیگردد. زمانی که صنیعالملک اولین مدرسهی نقاشی را تأسیس میکند و در همان مدرسه علاوه بر آموزش، آثار هنرجویان را نیز نمایش میدهد. بعد از آن در دوران پهلوی، گالری دانشکدهی هنرهای تزیینی، محوطهی باز روبهروی ساختمان دانشگاهها و سالن اجتماعات بستر مناسبی برای فعالیت نگارخانهای دانشگاهها بوده است. این آموزشگاهها با ایجاد فضای بازتر به نسبت فضای آکادمیک، فارغ از هر بگیروببند و ممیزی و با رویکردی تخصصیتر نسبت به امر آموزش سعی در رفع نیاز فرادانشگاهی هنرجویان و هنرآموزان دارند. آموزشگاههای هنری که در رقابتی سخت با دانشگاههای هنر در تلاش برای جذب دانشجویان هنر هستند، با قرار دادن تمرکز اصلی بر روی نقاط ضعف سرفصلهای درسی رشتهی هنر و خلأ اساتید آموزشی (که عموماً هنرمندان بنام و مطرح اساتید چنین آموزشگاههایی هستند و همین امر باعث تبلیغ آموزشگاه میشود)، با شکل دادن به فضاهای جانبی مثل کتابفروشی تخصصی، بوفه، فروشگاه لوازم تزیینی و گالری اهمیت این امر را دوچندان میکنند. از این نکته نباید غافل شد که شکلگیری رویکرد اقتصادی در تقابل با رویکرد فرهنگی و آموزشی در چنین فضاهایی قابلتوجه است. شکلگیری چنین آموزشگاههایی بهمانند گذراندن دورههای تحصیلات تکمیلی بیرون از نظام آکادمیک است که امتیازها و حمایت بیشتری را به نسبت دانشگاه برای دانشجویان به همراه دارد که اولین گزینهی این بستههای حمایتی معرفی و مطرح کردن این دانشجویان است که با برگزاری نمایشگاهی در گالری آموزشگاه یا مؤسسه، ماحصل دورهی آموزشی را نمایش میدهند. نمونههایی هم دیده شده است که خارج از فضای آموزشی، گالری نمایشگاههایی مستقل از آموزشگاه و با هنرمندان مستقل برگزار کرده است. معمولاً در چنین گالریهایی کیوریتور ثابتی وجود ندارد و بسته به نمایشگاه و آثار به نمایش درآمده، کیوریتور نمایشگاه نیز متغیر است و از افراد متفاوتی استفاده میشود. اساساً وجود گالریهای اینچنینی که منوط به آموزشگاه هستند که حتی با نام مؤسسه یا آموزشگاه شناخته میشوند (هرچقدر مستقل از آموزشگاه)، چیزی بیشتر از مکملی برای فضای آموزشی نیستند. گالری تماماً در اختیار فضای آموزشی و زیرمجموعهی آن قرار دارد، از طرف آموزشگاه حمایت میشود و هویت و اعتبار گالری بسته به هویت و اعتبار آموزشگاه است.
پاساژ-گالری
این روزها ایجاد فضای فرهنگی و هنری در مراکز خرید مد شده است. اولین تجربههای اینچنینی در مرکز خرید کوروش ایجاد شد که تلفیقی از سینما و پاساژ بود و این مورد باعث الگوگیری دیگر مراکز برای تأسیس فضاهای چندمنظورهی تجاری، فرهنگی و هنری شد. اما همهی آنچه به اسم فضای هنری در این اماکن دیده میشود، الزاماً ربطی به گالری و برگزاری نمایشگاههای هنری ندارد. اگر هم موردی از این دست وجود دارد همانند پاساژ قایم که طبقهای مجزا از این پاساژ به طبقهی هنرمندان معروف است، صرفاً مغازههایی با کارهای هنری نهچندان حرفهای است که برای فروش هستند و بعضی دیگر کلاسهای آموزشی. از نمونههای قدیمیتر چنین فضاهایی، پاساژ گیو یا پاساژ گوهر است که با وجود فضای مکملی همانند کافه نادری در خیابان شاه (جمهوری فعلی) روزگاری محل آتلیه و کارگاه نقاشان شاخص ارمنی، نقاشان مدرن و سنتی بوده است که هم اکنون هیچ نشانی از مرکزیت فرهنگی و هنری سابق خود ندارد. از دلایل این افول تغییر کاربری تجاری خیابان جمهوری است که قبلاً بهمانند الآن خیابان کریمخان، محلی فرهنگی، هنری و پاتوق هنرمندان (گالریها) بوده است، اما امروز چنین نیست. گرچه نمیشود منکر وجود چنین فضاها و آثاری شد، به هر حال همهی اینها جزئی از هنر جامعه ما هستند و چه ضعیف یا قوی، چه بازاری یا حرفهای، در حال فعالیت در کلونیهای کوچک خود هستند. نمونهی بزرگتر موردی مانند پاساژ قایم یا پاساژ گیو بازار بزرگ ایران (ایرانمال) است. در تقسیمبندی فضای بزرگ ایرانمال تنها بخشی را که میشود با هنر و نمایش آثار هنری – اگر بپذیریم هر شیء عتیقه و صنایعدستی اثر هنری است- مرتبط دانست، بخشی کوچکی است با نام تیمچه که شامل نمایشگاه فرشهای دستبافت، اتاق آینه، لوازم عتیقه و صنایعدستی است، که آنهم با هیچکدام از مختصات و استانداردهای یک گالری برابری نمیکند. البته باید به این نکته اشاره کرد که مجموعهی بازار بزرگ ایران بهطور کامل افتتاح نشده است. همهی اینها را میشود در سیاست جذب حداکثری مشتریان (از هر طیف جامعه) خلاصه کرد. آنطور که از رفتار بازدیدکنندگان برمیآید، این بخش از ایرانمال به نظر مکانی است برای گرفتن عکسهای یادگاری. ایران مال آینهی تمامقدی است از فرهنگ امروز و گفتمان مسلط بر جامعهی ما. پوچی و سردرگمی عجیبی که خبر از ظاهرپرستی، بیمحتوایی و تهی بودن اکثر رفتارهای ما دارد. باید اعتراف کرد بخش مالی قضیه و سودآوری آن به نحوی وسوسهکننده است که اگر برنامهای برای فضای هنری (مشخصاً وجود گالری برای نمایش آثار هنرهای تجسمی و نه صرفاً تعداد سالنهای سینما) در مجتمعهای خرید اختصاص داده شود، بااطمینان جزو آخرین گزینههاست که احتمال اجرا شدن آن حدود صفر است.
گیفتشاپ-گالری
بهتازگی مجموعههای فرهنگی یا گالریها، جدا از فضای نمایش آثار هنری، دست به تأسیس فضای کوچکتری در محیط گالری زدهاند و محصولهای دستساز هنری یا فرهنگی را به فروش میرسانند. گالری شیرین با ایجاد چنین فضایی در گالری خود ترکیبی از گیفتشاپگالری (آرتشاپ) را عرضه کرده است. گالری شیرین با دو طبقهی مجزا که در هرکدام نمایشگاه متفاوتی را به معرض نمایش میگذارد، ساختمانی با دیزاین متفاوت (نه ازلحاظ معماری) دارد که با قطعات کوچک و بزرگ آهن تزیین شده است. میشود گالری شیرین را گالری مستقلی بهحساب آورد که در دل خود فروشگاه کوچکی از دستسازهای هنری و تزیینی دارد. برنامههای گالری به شکل مستقل در حال برگزاری است و فروشگاه کوچک هم کارش را انجام میدهد. اما آیا اختصاص و تقسیمبندی چنین فضایی در گالری از مؤلفههای گالری استاندارد است یا پدیدهای است مندرآوردی؟ اگر یکی از این دو فضا را حذف کنیم چه؟ بودونبود یکی از این دو تأثیری در فعالیت دیگری دارد؟ کما اینکه قبل از ورود به گالری اول فروشگاه خودنمایی میکند و بعد آثار به نمایش درآمده. گویا توجیه اقتصادی این موضوع اولین احتمالی است که در ذهن شکل میگیرد. هرچند باید دید با توجه به هزینههای گالری گیفتشاپ بهتنهایی میتواند از پس هزینههای خود بربیاید یا هزینههای آنهم سرباری است برای گالری. برای مخاطب تخصصی هنرهای تجسمی آنچه مهم است، اثر هنری است و او برای دیدن اثر هنری میآید. از نمونههای مشابه، و البته در اشل بزرگتر، میتوان از خانهی هنرمندان نام برد که در آنجا فضایی را به کتابفروشی و گیفتشاپ اختصاص دادهاند که میتواند الگو و توجیه خوبی برای موارد مشابه گیفتشاپگالری باشد. به نظر میرسد گونهی گیفتشاپگالری تلفیقی از گالری و آرتشاپ است که جدا از فضاهای مستقل فروشگاهی گالری فضای مناسبی است برای ارائه و عرضهی محصولات آنها. یکی از مزیتهای حضور آرتشاپ در گالری نزدیکی هرچه بیشتر با مخاطبان (مشتریان) هنری است که تسهیلکنندهی ارائه و فروش محصولاتشان است. همانند محصولات باسمه که در خانهی هنرمندان حضور دارد. هرچه باشد به لحاظ ارزش اقتصادی (قیمت) محصولات آرتشاپها (گیفتشاپها) اقبال بیشتری برای فروش دارند تا آثار ارائه شده در گالری.
سینما-گالری
پردیس سینماگالری ملت، همانطور که از نامش برمیآید، کاربری چندگانهای دارد، با توجه به موقعیت قرارگیری در منطقهی جغرافیایی، معماری خاص ساختمان و مشرف بودن به پارک ملت یکی از گالریهای بزرگ کشور را دارد و اقدام به برگزاری نمایشگاههای هنری میکند. از ویژگیهای این مجموعه اختصاص فضای کاملاً مستقلی برای گالری است. پردیس سینماگالری ملت برگزاری دوسالانهی هنرهای تجسمی گالری دامونفر را در کارنامه دارد که میتوان آن را اوج فعالیتهای گالری پردیس ملت بهحساب آورد. میشود تأثیر مستقیم مدیریت صحیح را در این امر دخیل دانست. اما فارغ از برگزاری دوسالانه دامونفر گویا برنامهی منظمی برای گالری وجود ندارد. حتی در حد اطلاعرسانی هم دست مخاطب را در پوست گردو میگذارد و ازجملهی «نمایشگاه بعدی گالری ملت بهزودی اعلام میشود.» استفاده میکند و همین جمله یعنی فعلاً نمایشگاهی در کار نیست. شاید کادر مدیریتی فعلی پردیس ملت به نسبت توجه بیشتری به سینما نشان میدهد تا گالریداری. به نظر در تقابل میان سینما و گالری (به لحاظ نمایش آثار تجسمی) دست بالاتر را سینما دارد؛ به همین علت در چنین فضاهایی برنامههای پخش فیلم با رویکرد منظمی برقرار است و حتی در مکانی چون پردیس سینماگالری ملت درصد زیادی از محتوای سایت به برنامههای سینما اختصاص داده شده است و حتی هیچ دستهبندی برای گالری وجود ندارد. از منظر اقتصادی سینما درآمدزایی بیشتری نسبت به گالری دارد و بالطبع توجه بیشتری هم میطلبد و باز به همین علت است که تعداد سالنهای سینما بیشتر از گالریهاست و عموم مردم از آن استقبال میکنند.
کتابفروشی-گالری
با بررسی کتابفروشیها، در قیاس با سالهای گذشته، امروزه با چیزی بیشتر از یک کتابفروشی روبهرو هستیم، مثل وجود فروشگاههای کوچک لوازم تزیینی، هنری یا کافیشاپ و از همه مهمتر وجود گالری برای نمایش آثار هنری در کتابفروشی. مدتی است برخی از نشریهها و کتابفروشیها، مانند نشر ثالث یا خانهی هنر گویا، در مجموعهی خود دست به تأسیس گالریهای همنام خود زدهاند و فعالیتهای نمایشگاهی در حوزهی تجسمی انجام میدهند. قبلتر نشر چشمه فضایی را برای نمایش آثار در کتابفروشی خود اختصاص داده بود که تجربهی موفقی برای این نشر نبود. فضای این گالریها در خود کتابفروشی تعبیه شده و زیرمجموعهی آن است. فعالیت گالریهای اینچنینی چیزی خارج از سیاستهای کاری و اهداف نشر نیست و سراسر در خدمت به نشر کار میکنند. گالری ثالث یک گالری مستقل و خودبنیاد نیست و مکمل نشر ثالث است. آنچه مهم است، نشر ثالث است و گالری در درجهی دوم اهمیت قرار دارد. همانگونه که برای ورود به گالری ابتدا باید از کتابفروشی گذشت و سپس به گالری رسید. گالری کیوریتور مشخصی ندارد، اما سعی شده که فضای استانداردی ازلحاظ گالریای حرفهای داشته باشد. از اهداف تأسیس گالری ثالث جذب طیف جدیدی از مخاطبان حوزهی تجسمی برای نشر ثالث است. درکل نشر ثالث، گالری آن و فضاهای مشابه را باید سوپرمارکتی فرهنگی دانست که از طریق سهلالوصول کردن و در دسترس بودن امکانات فرهنگی و هنری، در حد متوسط، سعی دارند خدمات خود به مخاطبان را به حداکثر برسانند و آنان را در همهی زمینههای فرهنگی و هنری جذب کنند
.
کافه-گالری
سال 1346، به همت پرویز تناولی، کامران دیبا و رکسانا صبا باشگاهی در خیابان رشت تأسیس شد که «کلوپ رشت 29» نام داشت که علاوه بر نمایش آثار هنری، فضایی برای پذیرایی از مخاطبان هم داشت، که از اولین نمونههای کافهگالری است. کافهگالریها به دو دسته تقسیم میشوند: آنهایی که فضای نمایش آثار هنری را در محیط اصلی کافه ارائه میکنند و آنهایی که فضایی کاملاً جدا (ازلحاظ ساختمان) برای نمایش آثار هنری تعبیه کردهاند. کافهگالری آس و کافهگالری اینجا ازجمله کافهگالریهایی هستند که فضای جداگانهای برای گالری تعبیه کردهاند و حداقل برای نمایش آثار موفقتر عمل میکنند تا نمونههای مشابهی که آثار هنری را در فضای اصلی کافه نمایش میدهند. فضای کافه بههیچ وجه محیط مناسبی برای نمایش آثار هنری نیست. نور کم، سقف کوتاه، جمعیت زیاد و موسیقی با صدای زیاد ازجمله مواردی است که باعث میشود قرارگیری اثر در محیط اصلی کافه تحت تأثیر عوامل دیگری قرار بگیرد و دیده نشود. تاکنون نام کافهگالریهای زیادی را شنیدهایم که پس از مدتی یا کافهگالری تعطیل شده، یا گالری تبدیل به پلاتوی تئاتر شده یا فقط کافهی آن فعال مانده است. کافهگالری از مواردی است که توازن قدرت اجرایی آن همیشه به سمت دیگر سنگینی کرده است. یا کافه فعالیت مستمر دارد یا گالری؛ یا کافهی خوبی دارد یا گالری خوبی. البته مواردی هم که توانستهاند این دو را با هم پیش ببرند، به نظر تفکیک فضای مجزا و مدیریت مستقل برای گالری دلیل اصلی آن است. با توجه به پیشینهی قهوهخانهها یا چایخانهها در ایران و نمایش اثر هنری (نقاشی قهوهخانه) در آنها و برنامهی نقالی و شاهنامهخوانی، گونهی کافهگالری را هم میتوان در ادامهی همین سنت دانست، اما نه همانند گذشته مهم و تأثیرگذار.
خیابان-گالری
خیابانگالری یا گالریهای موقت جایی است که در مدتی مشخص و محدود، به نمایش آثار هنری و غیر هنری اختصاص پیدا میکند. برای برپایی این نمایشگاهها که بهانههای مختلفی وجود دارد، متولیهای دولتی یا شبهدولتی حضور دارند که شهرداری یکی از آنهاست. شهرداری با در اختیار داشتن فضاهای مختلف و امکانات شهری، به مناسبتهای گوناگون چنین نمایشگاههایی برگزار میکند. حاشیهی پارکها، پیادهروهای شلوغ و پرجمعیت، ایستگاههای مترو و معابر پرازدحام اینچنینی که محل رفتوآمد هرروزهی مردم است و تعداد مخاطب زیادی دارد، فضای مناسبی برای این قبیل برنامههاست. همانند اتفاقی که در ایستگاه مترو شهید بهشتی یا زیرگذر مترو میدان ولیعصر یا چهارراه ولیعصر رخ میدهد. آثار ارائه شده در این نمایشگاهها جنبهی مناسبتی دارد. نمونهی بزرگتر چنین اتفاقاتی برنامهی هر سال ایام دههی فجر است که در سطح شهر بخشی از ایستگاههای مترو و بیلبوردهای شهری به آثار عکاسی، کاریکاتور و طراحی گرافیک (پوسترهای انقلابی) اختصاص پیدا میکند. کارهایی با موضوع و محتوای تکراری، در راستای اهداف و سیاستهای دولتی و حاکمیت، که هر سال با هزینههای بیشتری نسبت به سال قبل انجام میشود. نمونهی دیگر «جشنوارهی بهارستان» و طرح استقبال از نوروز سازمان زیباسازی شهر تهران است که در سه بخش هنرهای محیطی و آذینبندی خلاق و نوگرا، دیوارهای کوچک شهر من و تخممرغهای نوروزی برگزار میشود. هدف این جشنواره بروز ایدههای خلاق با روشهای متنوع و متناسب با فضای شهر، بسترسازی مناسب برای حضور فعال و بانشاط هنرمندان و تعامل با مردم است. «نگارخانهای به وسعت یک شهر» شهرداری تهران هم از برنامههای مشابه است که تعداد زیادی از آثار هنرمندان ایرانی و بینالمللی را به نمایش میگذارند که مشخص نیست بر چه مبنایی آثار را انتخاب میکنند و بر چه مبنایی محل قرارگیری اثر را در سطح شهر تعیین میکنند. در این برنامه با هزینههای بسیار آثار را چاپ میکنند و نمایش میدهند و تمام شهر تبدیل به گالری میشود. در یک اتوبان، در یک بیلبورد، اثری از رنهمگریت وجود دارد و به فاصلهی چند متر، در بیلبوردی دیگر، کاسهای سفالی با طرح خوشنویسی شدهی آیهای از قرآن دیده میشود. پیداست سیاست چنین کارهایی راضی و خوشحال نگهداشتن همه است. البته فراموش نکنیم، متولی این برنامهها همان ارگانی است که اگر روی دیواری اثر گرافیتی باشد، تیم پاکسازی و نظافت شهری را بسیج میکند تا هرچه سریعتر آن را از بین ببرد و خالق آن را وندال و مخرب فضای شهری توصیف میکند. این در حالی است که با چنین هزینه و سرمایهای، با برنامهریزی علمی و تخصصی و مشاوره متخصصان امر، میتوان حمایتهای بهتری را برای پروژههای اینچنینی زمینهسازی کرد.
پارکینگ-گالری
پارکینگگالری، همانطور که از نام غیرمتعارفش برمیآید، یک گالری نیست. هرچند فعالیتهای نمایشگاهی داشته است، اما با هدف نمایش جنبههای ناپیدای هنر و طراحی معاصر ایران شکل گرفت و نسبت به گالریهای موجود، که با رویکردهای تماماً تجاری فعالیتهای هنری میکنند و به برگزاری نمایشگاه مبادرت میورزند، رویکردی انتقادی و اعتراضی داشت. پارکینگگالری فعالیت خودش را با تمرکز بر روی وبسایت و فضای مجازی آغاز کرد. رویکرد عمدهی وبسایت اختصاص فضایی برای برپایی نمایشگاههای مجازی و معرفی استعدادهای کمتر دیده شده از نسل نوپای هنرمندان ایرانی بود. اما فعالیت آن صرفاً متمرکز بر روی رسانهی جدید، پرفورمنس، هنر صدا، عکاسی و ویدیو است. تلاش برای بهروز کردن نسل امروز هنرمندان ایران با تحولات هنری دنیا ضمن اشاعهی تجربههای بینارشتهای، در کنار ایجاد سکویی برای آموزشهای جایگزین در کنار نظام عمدتاً سنتی آموزش عالی هنر از دیگر دغدغههای این وبسایت بوده است. پارکینگگالری با برگزاری یا همکاری و حمایت نمایشگاهها، جلسههای، بحث و گفتوگو، نمایش فیلم و ویدیو در تهران، و دیگر شهرها و نیز با برگزاری نمایشگاههای فرامرزی بر آن است تا محدودهی فرضی و از پیش تعیین شدهای را برای هنر معاصر ایران قائل نشود و مرزهای احتمالی آن را گسترش دهد. مهمترین نقد پارکینگگالری نسبت به گالریهایی است که اولویت آنان درآمدزایی از طریق تأسیس گالری و بهروزرسانی نکردن گالریها در ارائه محتوای نمایشی خود هستند، بهجای اینکه تمرکز اصلی بر روی اشاعهی هنر معاصر ایران، معرفی هنرمندان نسل تازه و رسانههای نوین هنری باشد. آنچه مسلم است پارکینگگالری با رویکردی کنایهآمیز وارد فضای هنر معاصر شده و سعی در پر کردن تمام خلأهای موجود مرتبط با هنر معاصر دارد که گویی تصور میکند وظیفهی گالریهایی است که در این حوزه کمکاری میکنند.
منبع:
آلبر بریمو، «گونهشناسی در بررسیهای اجتماعی»، ترجمهی فرنگیس اردلان، نامهی پژوهشکده ۱، (۱۳۵۷).
هادی باباییفلاح، جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران (تهران: امیرکبیر، ۱۳۹۷).